سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Saturday, July 23, 2016
در محضر کشیش

اتفاقی سریالی صدا و سیمایی را دیدم که در آن امین تارُخ ذاتا کچل با استعانت از گریم، مرد جا افتاده‌ی پرموی نیکوخصالی شده بود که با آن موهای جوگندمی به‌دلبری فرق‌وسط باز کرده، نقش یک پدرِ با اخلاق و انسان را بازی می‌کرد. در طرف مقابل بازیگر [برای من] ناآشنای نیمه کچلی نقش یک جوان آب زیرکاه و ملعون را بازی می‌کرد که داشت در ظاهری دوستانه زیرآب کسب و کار و اعتبار و زندگی جناب تارُخ را می‌زد. این تنها یک نمونه است از وضعیت‌های تعیین‌کننده در شمایل برساخته شدن شأنیت ناشی از ظاهر برای مردان و بازتولید رسانه‌ای‌شان: کچلی بازنمایاننده پستی و دنائت؛ در مقابل پرمویی(حتی با توسل به کلاه‌گیس) نمایندگی کننده شرافتمندی یک مرد. به زعم من این پدیده روی دیگر سکه‌ی تبلیغات روزافزون کلینیک های پیوند و ترمیم مو است: سوهان روح مردان مستاصل کچل یا در شُرُف تاسی مثل من که صرفا ازشان برمی‌آید روند شأن‌زدایی بصری‌اشان بواسطه از دست دادن موهای سرِ ناشی از سرنوشت محتومی ژنتیکی را رصد کند.

کچلی، قد و بالا، پهنای شانه، شکم‌داری و... صرفا مواردی اند که در سرکوفتگی روانی مردان نقش به سزایی می توانند ایفا کنند. اینها تنها مواردی از استانداردهای بصری تحمیلی/سرکوبگرایانه بر مردان اند که کوری عمومی زنان غوز بالا غوز تعلُّم روانی‌ ناشی از ننگین بودن‌شان می‌شود؛ به تجربه زیسته من حتی به اصطلاح فمینیست‌هایشان که زبانِ به‌انتقادّ درازی دارند در زمینه‌ی موارد متقابل زنانه‌اش(مثل مطلوبیت پستان بزرگ، باسن کیم کارداشیانی و...)، تقریبا به همان شدت و حدت بقیه‌ زنان شریک جرم چنین پدیده‌ی شومی اند. شخصا چه بسیار زنان مدعی‌ای را دیده ام که صرف اِبراز منویات‌شان درمورد مرد اغواگرِ نوعی، ابایی ندارند مثلا به رشیدی و رعنایی طرف اشاره کنند. یا برعکس برای اینکه منِ مخاطب را در تنفر یا دلزدگی‌شان شریک کنند، کوتولگی یا کچلی مردی را مورد اشاره‌ی تمسخرآلود قرار دهند. حتی در این موارد که مخاطب شخص ثالثی است و اغلب طرف اصلا منظوری ندارد(یا بهرحال من شامل حال منظورش نمی‌شوم)، باز هم غیرمستقیم ضعف‌های منِ نوعی یا مرد دیگری که خونش بی‌رنگ‌تر از من نیست(حالا نقطه ضعف ظاهریش ممکن است با من فرق کند )، مورد تهاجمی ویرانگر قرار می‌گیرد. به چه گناهی ما مردان کوتاه قد، کچل، نحیف بازو، ریزْ استخوان‌بندی(شانه‌های باریک)، صدا نازک(چه ریه‎هایی از سیگار کشیدن به فنا رفته از مردان، جهت خشدارتر و بم‌تر کردن صدا) و... می‌بایست بار این فشار کمرشکن و مداومِ عدم مطلوبیت بر اساس مزاج جنس مخالف‌هایمان را تاب بیاوریم و دم نزنیم؟ چرا به تنهایی و در خلوت و سکوت روح جریحه‌دارمان را بسان کوله‌باری از مصیبت بکشیم؟ چنان این فشار سنگین و حیثیتی است که ما مردان حتی بین خودمان هم نمی‌توانیم درباره‌شان درددل کنیم. چه برسد به مطرح کردنش با زنان زندگی‌مان... 

چرا بطور معکوس مردان ملتزم به حداقل نزاکت فمینیستی، می‌بایست حواس‌شان به عواقب ابراز نظرهای عواقب‌دار بدنی(مثل تقدیس اغراق‌آمیز بدن کِروی زنانه) درمورد زنان باشد؛ چه مستقیما زنی مخاطب باشد، چه در حضور زنی که می‌تواند از نظر خاص تک تک ما به برداشتی عام و خودسرکوب‌گرانه/خودسرکوفت‌زنانه برسد؛ اما متقابلا هیچ زنی بنا نیست بر اساس اخلاقیات جنسی حواسش به این سبک ظرایف باشد؟ و فکر هم نکند به‌عنوان یک انسان می‌بایست حتی روی ذائقه خودْ روشنفکرانه کار کند. به زعم من برای چنین سهل‌انگاری‎ تاسف‌برانگیزی، خود توجیه‌گریِ بازگرداندن اینطور پدیده‌ای به میراث روانشناسی تکاملی کافی نیست(مثلا اینکه جذابیت مثلا قد بلند یا بدن عضلانی مرد، ریشه در بدویت قابلیت دفاع مرد از زن باردار و بچه‌اشان دارد). همانطور که تبلیغ و ارادت به جذابیت‌های باسن یا پستان حجیم برای زنان، صرف چنین تیپ ریشه‌یابی‌های تکاملی‌ای(مثل زایمان کم‌ریسک‌تر یا قابلیت شیردهی بیشتر) جایی در تفکرات و ابرازات یک مرد اخلاق‌مندِ جنسی ندارد.

به‌شخصه یکی از خط قرمزهای پارتنریابی ایم مواجهه با چنین پدیده‌هایی است. نه تنها در مورد خودم که در مورد هر مرد دیگری. مثلا کافی است از دختری ببینم مردی را به خاطر یکی از موارد ذاتی فوق تحقیر کرده یا شأن ظاهری/جذابیت‌ مردانه‌اش را به چالش بکشد. جدا از مواردی که خودم مستقیم مورد عطاب و خطاب‌ام، حتی در آن مواردی که آلتراتیو مطلوب خود من باشم(مثلا بازوان عضلانی که جزو خصوصیات ژنتیکی من است یا شکمی تکه تکه که شاید سالها تمرین و استمرار هم درش نقش داشته باشد، اما از نظر ژنتیکی هم همسویی‌هایی بوده از جمله این حقیقت که ذخیره چربی در بدن من ذاتا پایین است)، کسی که مبادرت به چنین سبک مواجهه‌ای با ظاهر مردانه بکند، از نظر من مطلقا مردود می‌شود. و طبیعتا چه بسیار دخترانی که به خاطر چنین تیپ حرف‌هایی، بعضا بطور متناقض‌نمایی حتی مبتنی بر تعریف از من(که مستقیما یا تلویحا مشتمل بر زدن تو سر دیگر مردان باشد)، در همان اَوانِ تیک و تاک‌های اولیه دورشان را خط کشیدم و هیچوقت دلیل‌اش را نفهمیدند.