سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Monday, August 31, 2009
تو دستشویی محل کارم یه اسپری خشبوکننده ای هست که بوی(طبعا عطر) یکی از پارتنرهای اسبق اندر اسبقم رو می ده. حالا به نظرت اینکه سر خلا به خاطر بویی خاطره انگیز یه لبخند کوچیک بزنی، اتفاقی رومانتیکه یا ضد رومانتیک؟
Saturday, August 29, 2009
ای بابا چرا آدم وقتی با یکی دوست معمولیه متوجه نمی شه که خانواده اش گیرن؟ بعد که با طرف پارتنر می شی تازه می فهمی که باید سر فلان ساعت خونه باشه و اگه نباشه ماجرا می شه و... این مساله واسه من تقریبا بسیار تعیین کننده است چون اصلا حوصله این بازیا رو ندارم و اگه از پیش بدونم یه همچین ماجراهای جلفی در انتظارمه، شاید اصولا عطای پارتنرشیپ با چنین کِیسی رو به لقاش ببخشم. فک کنم آخرش این آرزوم رو به گور ببرم(لااقل در ایران) یکی رو پیدا کنم که راحت بتونیم با هم دنگی همخونه شیم(البته بدیهیه جنبه جذاب بودن طرف پیش نیازی اساسیه). حتی اگه از پس خرج یه خونه تنهایی بر بیام، بازم تصویر مردی که خونه زندگی تهیه می کنه و زنی که قدم رنجه می کنه توش اصلا خوشایندم نیست. به نظرت تو روزنامه های کثیر الانتشار آگهی بدم جواب می ده؟!
پ ن: سه شرط که هرکدومشون احتمال کمی دارن باید با هم اتفاق بیافتن:
1- خونواده طرف کاملا باز باشن
2- طرف از نظر مالی روی پای خودش باشه
3- از دید آدم بد ادایی مثل من جذاب باشه
خلاصه اگه این احتمالات رو در هم ضرب کنی، متوجه می شی چرا می گم آرزوم رو به گور می برم.
Tuesday, August 25, 2009
این بنتون جاکش ولکن معامله نیست! در شرایطی که مردم تحریم کردن، همه اش با اس ام تبلیغ می فرسته... منم از بدشانسی تازگی یه شرت ازش خریدم... شیطونه می گه در حالی که یه هفته ممتد عوضش نکردم و اسپرم همه جلق زدنام رو بلا استثنا ریختم توش، برم بکنمش تو حلق صاحب مغازه بنتون شعبه تجریش(همونجایی که ازش شرت خریدم و از قضا تو تبلیغات اس ام اسی هر دفعه معرفی اش می کنه)!
Monday, August 24, 2009
انگار توی زندانهای قرون وسطایی ج.ا. بندگان ماتریالیسم دیالکتیک رو نه تنها با دول(ظبعا دول در وضعیت نعوذ بالله) بلکه حتی بیشتر از اون با باتوم مورد تجاوز قرار دادن. بطور کلی تجاوز دو جنبه شکنجه رو توامان داره: جسمی و روانی. به نظر من در قیاس، تجاوز با دول از نظر روانی طبق کلیشه های مردسالارانه می تونه تحقیرکننده تر باشه. اما از اونجایی که در امتداد نفی مردسالاری شخصا برتری روانی خورد کننده ای که متجاوز روی مورد تجاوز قرار گرفته حس می کنه رو به رسمیت نمی شناسم، یحتمل این مساله می تونه برای یکی مثل من از بعد روانیِ تجاوز با خود دول خیلی کم کنه. می مونه بعد جسمیش که با توجه به سایز باتوم کلفت تر و در مقایسه عملا بسیار نامیزونه. با توجه به توضیحات فوق من اگه بین ایندو مجبور به انتخاب باشم، دول رو ترجیح می دم... تو چطور؟
اما یه مساله کلی دیگه... داشتم با خودم قضیه رو بالا پایین می کردم این به ذهنم رسید که شاید زن بودن تو وضعیتی که به هردو جنس تجاوز می شه بهتر باشه... با وجود تفاوت مدل شکنجه روانی، به نظر من میزانش یکیه. اما اگه زن باشی شاید بتونی به ترشحات لیزکننده واژنت یه امیدکی داشته باشی؛ شاید که از میزان درد و صدمه ای که بت می خوره کم کنه. تازه حد نهایی الاستیسیته ی واژن از مقعد بیشتره(از واژن نهایتا یه بچه در می آید اما از مقعد...) و احتمال اینکه صدمه بازگشت ناپذیری به بافت واژن بخوره کمتره... نظر تو چیه؟
Wednesday, August 12, 2009
من نمی دونم چرا دوستان ارزشی "مرگ بر دیکتاتور"ای که مردم روی دیوارها می نویسن رو پاک یا خط خطی می کنن؟ مگه جناب اعظم خامنه ای دامت ظلماتُ نفرمودن که دعوت مردم به بی قانونی و آشوب عین دیکتاتوری است؟(نقل به مضمون) مگه منظورشون از این انزال برکت بر سر و صورت ما جناب موسوی و دار و دسته اشوبگرش نبود؟ خُب چرا برادران ارزشی این مرگ بر دیکتاتور رو به خودشون می گیرن؟ شاید ملت شهید پرور بر اساس فرمایشات ایشون، موسوی دیکتاتور رو نک و نفرین می کنن. برادران فک نمی کنین معاندین با استعانت از رویکرد شما به مقصود شومشون (یعنی چسبوندن داغ ننگ دیکتاتور بر پیشانی معظم له) برسن؟
پ ن: قشنگی این شعار هم همینه که خودش تارگتش که شاید اول فقط توی ذهن آدما باشه رو عینی و رسوا می کنه...
Sunday, August 09, 2009
حتما این جمله ی نخ نمای مارکس رو شنیدی که "دین افیون توده هاست". در عین حال برادر گرامشی گفته اند که وظیفه روشنفکر کمونیست اینه که امثال این افیون رو با نشر ایدئولوژی کمونیستی خنثی کنه و اینجور سِپَرهای ایدئولوژیک رو بشکنه تا توده آگاه شه و الخ... اما دانشمند عالیقدر دن سیفون بعد از مدت های مدید غور و تفحص در عالم معنا تونسته یه بسط کلیدی رو بر روی این دو تئوری سوار کنه. بسطی که جان به در بردن سرمایه داری رو با وجود کثرت روشنفکران کمونیست(تو بعضی ممالک مثل مملکت ما که تو سر سگ بزنی، در می آد که "اُ اُ اُ..............ی حواست باشه که من روشنفکر کمونیستما" ) توجیه می کنه. اما تئوری مزبور:
"داف/پاف افیون روشنفکران کمونیست است"
Monday, August 03, 2009
متنفرم از کسایی که کول بودن ناشی از فکر روشن رو با بی نزاکتی اشتباه می گیرن و ادب کردن اینجور آدما رو برای خودم واجب عینی می دونم!
پ ن: این تریپ در حال حاضر مصداق مشخصی هم داره(یکی از دوستان سابقم) که بعدا سر فرصت تو یه پست ماجرا رو توضیح می دم