سر خلا باسن لخت
آفتوبه
Wednesday, November 28, 2007
آره بَبَم. قدیما فداییان خلق داشتیم؛ اما این دوره زمونه فداییان جلق درست درمون هم نداریم.
Monday, November 26, 2007
تصور کن:
دُن سیفون(vs) تانکر گُه
پ ن: فعلا تانکر برنده است و دُن سیفون با دولی شکسته (که به خیال خودش می شد به عنوان نیزه ازش استفاده کرد) افتاده یه گوشه...
Wednesday, November 21, 2007
آنارکوفمینیست ها روی آزادی جنسی خیلی تاکید دارن و سکس آزادانه رو یکی جبهه های مبارزه می دونن. در واقع اونا در برابر کلیشه عفت و پاکدامنی زنانه موضعی سخت می گیرن. اما به نظر برای یه مرد مساله فرق می کنه. کلیشه مردسالارانه از مرد یه خروسه که دولش رو تو هر سوراخی که گیرش بیاد، فرو می کنه... فک می کنم اگه مردی بخواد آنارکوفمینیست باشه، باید در حالی که موقعیتش رو داره، تارک سکس شه تا در برابر کلیشه قالب مردسالارانه موضعی متناسب گرفته باشه...
جدیدا به این واقعیت رسیدم که من هم بای سکچوال اَم. اگه تا حالا میل جنسی به پسری نداشتم دلیل بر این نیست که هیچوقت نخواهم داشت. به علاوه برچسب استریت ممکنه اگه روزی هم چنین میلی در من پیدا شه، اونو سرکوب کنم وباعث شه بهش را ندم. حتی فک می کنم بطور کلی هم همه آدمها در جواب سوال در این زمینه، درستش اینه که بگن "بای" اَن. هم خودشون رو پیش پیش محدود نکردن، هم در شکل دادن به اقلیتی که طبعا تحت فشار قرار می گیرن(گی ها) نقش بازی نکردن. خلاصه این برچسب بازی نه توجیه منطقی محکمی داره نه اخلاقی به نظر می رسه و حتی اگه خودخواهانه نگاه کنی، می تونه تورو در زمینه ی یه سری امیالت در آینده پیشاپیش محدود مکنه...
Sunday, November 18, 2007
الف - ببین باید به عقیده بقیه احترام گذاشت. عیسی به دین خود موسی به دین خود...
ب - حرف تومثل این می مونه که تو کشتی زیر خودت رو سوراخ کنی و بگی این تیکه سهم خودمه و به خودم مربوطه.
ج(نقل مجلس)- یکی نیست بهش بگه واسه چی زور می زنی؟ زیرت که سوراخ هست!
Friday, November 16, 2007
در امتداد پست قبل:
یادته تو تام و جری گاهی وقتا تام تفنگ می گرفت طرف جری و می خواست شلیک کنه و جری انگشتش رو می ذاشت تو لوله و با فشار دادن ماشه، تفنگ تو دست تام منفجر می شد؟ شکل تفنگ بعد ترکیدن یادته؟ دول شکفته باید اون شکلی باشه...
Thursday, November 15, 2007
راه اغفال دختر تازه بالغی که همبازی(طبعا شامل آمپول بازی) دوران بچه گیت بوده:
- یادته بچه که بودیم دولم غُنچه بود؟
- غُنچه؟
- آره بابا خیلی قیافش تابلو بود که! متوجه نشده بودی؟
- نه ولی الان که فک می کنم به نظر درست می گی. اما چه غنچه زشتی...
- حالا بگذریم از گذشته... دیروز گل داد یعنی غنچه شِکُفت
- جدی؟
- باور کن. نمی خوای گلم رو ببینی؟
- چرا...
Wednesday, November 14, 2007
دوکامنت برای من و امثال من:
"به دلیل بی حرمتی ها یی که به پیامبر بزرگ اسلام کرده اید از هر حرام زاده ای حرام زاده ترید ...شما به تعبیر قر آن کریم از هر حیوانی حیوان ترید که در سایت تان شرح زنای با محارمتان را می نویسد و در همان حال به پیامبر توهین می کنید"
"اولین بار است که وبلاگتان را می بینم. اما راستش را بخواهید حالم به هم خورد... بچه مایه دارهای سرخوش بیکار! می شناسمتون! برید وباتونو آپ کنید. بدو عزیزم! نه اول شیر قهوتو بخوربعد جیشتو بکن بعدم بدوسراغ وبلاگ"
حالا بذارین تصویر این دوستان مهربان را ترکیب کنم: سر ظهره و من نشستم تو رختخوابی مجلل و خدمتکارمون برای 10 امین بار از صبح شیر قهوه آورده تا بتپونه به من. غرو لند می کنم "نمی خوام به خواهرم بگو بیاد". نمی ره و با شرط اینکه اگه بخوری به خواهرت می گم بیاد، به زور شیر قهوه رو می ده بهم. می ره و بعد خواهرم می آد. تا پاشو گذاشت تو اتاق می پرم سرش و میل همیشه در حالی که دارم به پیغمبر و علی فحش می دم و یه لیوان شیر کاکائو دستمه و گاهی بهش لب می زنم، به خواهره تجاوز می کنم...
پ ن: من که مرده تخیلات دوستانمم که هرکدوم از ظن خود یار می شن و باعث می شن بفهمم معمولا چی تو ذهن اون تیپ خاص از آدمها می گذره

هرچه از دستاوردهای انقلاب بگیم کم گفتیم... بعد از موفقیت عظیم در فناوری هسته ای که برای روشن کردن اذهان عمومی، تاثیر آن تا بهینه شدن کاربرد آفتوبه سر خلا هم به تفصیل در صدا و سیما پوشش خبری داده شد، حال نوبت به بکارگیری تئوری انیشتین برای حرکت در زمان رسیده که این بار نه به عنوان 9 امین کشور بلکه در صف مقدم علم نوین حرکت کنیم. قاضی های ایرانی بر اساس ترکیب عرفان و نظریات انیشتین برای اولین بار در تاریخ نه تنها بعد زمان را شکسته و در آن به راحتی جابجا می شن، بلکه بر اساس دریافتهای خود دست به خشکاندن جرائم از ریشه می زند. به این قسمت دقت کن:
"فریده غیرت می‌افزاید: "قاضی در اعتراض من که چرا چنین حکم‌هایی را برای فعالان حوزه زنان تعیین می کنید و آنها را سابقه دار می کنید؟ پاسخ داد که اینها بعدا مخالف ر‍ژیم می شوند"
Tuesday, November 13, 2007
پیش تر شنیده بودم که خانواده این دختری که تو منکرات همدان کشتن آدم حسابین تا اینکه این رو خوندم. "شوهرم رفت پزشکی قانونی و به من تلفن کرد،گفت: الحمدالله بچه‌ات سالم است معنی این جمله را نمی دانستم. بعد فهمیدم که منظورش باکره بودن اوست"؛ این تیکه اش حالم رو به هم زد. فک کن دخترت رو کشته باشن بعد تو بری بکارتشو چک کنی و وقتی دیدی سالمه بگی الحمدالله! خاک بر سر ناموس پرستش کنن...
Sunday, November 11, 2007

کلیشه پسر بچه و پدرش در حمام...
- بابا بابا این چیه لای پاهات؟
- ممم... این دماغ دوممه. مردا دو تا دماغ دارن

- راستشو بگو نکنه تو پینوکیو رو برعکس قورت دادی؟
- نه! این چه سوالیه می پرسی؟

- آخه فقط دماغ پینوکیو این شکلیه
- نه عزیزم پدر ژپتو آخرای تراشیدن پینوکیو، حوصله نداشت دو تا دماغ رو در بیاره؛ یکیشون کرد و کارکرد جفت دماغهارو تو همون یکی جمع کرد
- بابا بابا می دونی فرق تو با پینوکیو چیه؟
- نه! چی؟

- پینوکیو اول دروغ می گه بعد دماغش دراز می شه؛ تو اول دماغت دراز می شه بعد دروغ می گی.
- دماغ من؟...

- آره وقتی تو رختخواب با مامانی و دماغت دراز می شه، بهش دروغکی می گی دوسش داری.
- نه پسرم اینطوری نیست من مادرت رو دوست دارم!
- هم اینو دروغ می گی؛ هم اینو که پینوکیو رو نخوردی. زود باش تُفش کن
- !
- خیال کردی با گاگول طرفی؟ از وقتی شروع کردم به حرف زدن باهات، لحظه به لحظه دماغت بیشتر می زنه بیرون...
- !
- یه وقت نگی دوسم داری که
جیغ می کشم مامانو خبر می کنما؛ خوب می دونم برنامه ات واسه بعدش چیه! ...
- !
پ ن: خوب که نیگا کنی، اینکه همه مردا پینوکیو قورت داده باشن، از قضیه لک لک و اینا که ثقیل تر نیست و درواقع یه چیزیه تو همون مایه ها...
پ ن2: حیا نمی کنم!

Saturday, November 10, 2007
- بابا به تخمت...
- دیدی فمینیست بودنت می لنگه؟ مثلا خیال کردی اون تخم مسخره ات عبد المجید فاتحه که هرچی رو که خودت از پَسِش بر نمی آی، بهش حواله می دی؟
- بی خیال... اصلا تو هم که تخم داری.
- تخم؟
- منظورم همون تخمکه دیگه. به خاطر یه کاف تصغیر معامله رو به هم نزن
- هوی... تخمک من برام خیلی با ارزش تر از اونه که هرچی که ازش بدم می آد رو به اش حواله کنم
-!
Friday, November 09, 2007
از یه زاویه ای نگاه می کنم می بینم برای شخص من بد نشد قوانین ج ا به علاوه کلیشه مو بلند کردن دخترا باعث شدن گوش دخترا اقلب در معرض دید نباشه. و الا من با این برنامه دول به دستی ام به همراه جذابیت و تحریک کنندگی وحشتناک گوش دخترا برام، فک کنم خل و دیوونه می شدم.
پ ن:حالا نه که الان سر و سالمم!
Wednesday, November 07, 2007
همیشه به ناموس و غیرت فحش می دیم. اما وقتی این رو خوندم دیدم که با قوانین گُه ما برای نجات چنین زنانی شاید باید رو غیرت مردا حساب کنی. به علاوه این نقد رو به فمینیست بودن خودم وارد دیدم که شاید دچار درد دیدن مسائل فمینیستی از دید یه بورژوای شکم سیرم که بزرگترین دغدغه فمینیستی ذهنی ام شده تنفر از مفهوم بکارت و ناموس پرستی...
پ ن: نباید بذاریم جای دلارام هایی که چشمان مارا بر واقعیت باز می کنن، در بین ما خالی شه. هرچند زندان فیزیکی نمی تونه تفکرات نیک و بزرگی چون دلارام را دربند کنه...
Thursday, November 01, 2007
مدتی پیش بحث پندآموزی بین دوستان در وبلاگ لئون درباره سیگار درگرفته بود که به یاری سخنان گوهربار و عبرت آموز حکیم الحکما فردینان سلین ختم به خیر شد. منم مثل آزموسیس درکی از آن چای و سیگار ندارم. اما فک می کنم در عوض درک عمیقی از بوسه های نیکوتینی دارم که اونطور که یادمه با نظر دوست عزیز لئون درباره سیگار کشیدن دخترها فرق داره. اینجا است که جای خالی سلین طوری برای حل و فصل مساله خالی به نظر می رسه... مدتی پیش
- می شه خواهش کنم لااقل سکس رو دیگه با فلسفه قاطی نکنی؟
- نه به هیچ وجه