من نسبت به دختران سن پایین دچار حسهای متناقضی ام: از طرفی اصلا دل خوشی ندارم از اینکه موتور محرکه یه رابطه تجمیع اتوره جنسی فرهنگی مرد به زن با اتوریته سنی مرد سن بالا نسبت به دختر نوجوون باشه(از بچگی تصویر پیرمرد دست در دست دختر نوجوون آزارم می داد و هنوزم نمیتونم تمایل و خلوص گرایش ایندو بهم رو به رسمیت بشناسم)، از طرف دیگه یکی از تعیینکنندهترین عوامل جذب شدن من به یه نفر دیدن اینه که حس کنم اونم ذوق و شوق با من بودن رو داره که دختران سن پایین بهتر این رو میتونن تامین کنن. یا به خاطر اینکه هنوز یاد نگرفتن حساشون و انعکاسش در رفتارها و میمیک صورتشون رو سانسور کنن؛ یا اصولا هنوز دلیلی برای محافظه کار شدن ندارن؛ یا به خاطر اینکه اصولا در اون سن آدم دل شیر داره؛ یا شایدم اصلا همون دلایل فرهنگی باعث شده بطور روزافزون سهم دختران سن پایین در بین کسایی که از من خوششون میاد بالا بره که این احتمال آخری بعد تراژیک وضعیت تناقض آمیزی که شرح دادم رو برای من پررنگ تر می کنه